باز هم آمدن (مُ هََ لَ) بهم آمدن. التیام یافتن: ور نیز جراحت به دوا باز هم آید از جای جراحت نتوان برد سنان را. سعدی (بدایع) ادامه... بهم آمدن. التیام یافتن: ور نیز جراحت به دوا باز هم آید از جای جراحت نتوان برد سنان را. سعدی (بدایع) لغت نامه دهخدا